زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای کشتی شکسته که پهـلو گرفتـه ای برگـو چرا تو دست به پهـلو گرفته ای گل را خدا برای سرور آٰفریده اسـت ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته ای گاهی ز درد شانه ز دل آه مـی کشی گاهـی ز درد دست به بـازو گرفته ای از ماجرای کوچه نگفتی به من، بگو اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته ای دیوار گشته اسـت عصای تو باز هم بـیـنم که دست بـر سر زانـو گرفته ای دیــشب نـمـاز نـافـلـۀ تو نـشـسته بود دیدم که دست خویش به بازو گرفته ای هرگه که در به روی علی بازمی کنی خوشحال می شوم که تو نیرو گرفته ای رنگی زداغ گرکه وفائی به شعر توست چـون لالــه ها ز باغ ولا بـو گرفته ای |